سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ERFME 24

اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم...

اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم...

اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم...

اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم.

وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که

خدا یک دوچرخه به من بدهد.

بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد.

پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخشد.

هی با خود فکر می کنم ،

چگونه است که ما ، در این سر دنیا ،

عرق می ریزیم و وضع مان این است و

آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند

و وضع شان آن است! ...

نمی دانم ،
مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن .

نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 6:0 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت