سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ERFME 24

یک فیلم عاشقی به سه روایت هندی ایرانی و هالیوودی



یک فیلم عاشقی به روایت ایرانی اسلامی:

خانواده پسر به خواستگاری میرن و چون هردو خانواده فاکتور ایمان براشون مهمه به راحتی به توافق میرسند

.بعد یه حیاط رو نشون میده که چراغونی شده و یه عده آدم بیکار توش نشستن و دارن سیب میخورن (چون میخواستن فیلم کم خرج دربیاد میوه دیگه ای درکار نیست!)و وقتی دادماد میاد تازه میفهمین که مثلا مراسم عروسیه!
صبح که میشه برای اینکه بدآموزی نداشته باشه عروس از یک اتاق میاد بیرون و داماد هم از یک اتاق دیگه،

خلاصه یه روز تازه عروس یهو حالش بهم میخوره و همه میفهمن که حامله شده و باز این سوال پیش میاد اینا که شبا کنار هم نمی خوابیدن پس احتمالا یا کار امداد غیبی بوده یا کار کارگردان

و زندگی به خوبی و خوشی ادامه پیدا میکنه البته با کلی پیام اخلاقی



فیلم عاشقی به روایت هالیودی:

فیلم از توی اتاق خواب و زیر پتوی دو معشوقه شروع میشه، صحنه بطوری رمانتیک و خفنه که شما خشکتون میزنه و با خودتون میگین که چرا رفیقتون بهتون نگفته بود فیلمش صحنه داره که با فریاد مامان از جا میپرین و بر خلاف میل باطنی مجبور میشین این صحنه رو رد کنین،

خلاصه دختره که خیلی شوهرشو دوست داره میره بقالی سر محله که بقال محله ازش خوشش میاد و بلههههههه بازم مجبور میشین برای اینکه صدای مامان در نیاد صحنه رو رد کنین و مامان هم داره قر میزنه که اینا اون دنیا چه جوری میخوان جواب خدارو بدن؟

بازهم خلاصه خانم برای اینکه شوهرشو غافلگیر کنه سفارش میده تا برای شوهرش پیتزای مورد علاقشو بیارن که از یارو پیتزایی هم خوشش میاد و دوباره بلهههههه و شما هم موظفین که این صحنه هارو تند تند رد کنین،

خلاصه از اول تا آخر فیلم این خانوم مشغول کارای بد بد کردن یا همون دکتر بازی خودمون با این و اونه بطوریکه فقط با خواجه حافظ شیرازی کارای بی ادبی نمیکنه.

تا اینکه در یکی از همین صحنه های مبتذل شوهر سر میرسه و زن گریه میکنه و ناراحت میشه و از شوهرش معذرت خواهی میکنه و شوهر هم که آدم فهمیده ای هست با متانت از اینکه سر زده وارد شده معذرت میخواد و میگهعزیزم چون عشق من و تو یک عشق واقعیه میدونم از این کار منظور بدی نداشتی و من هنوز دوست دارم

و در آخر فیلم با پیام اخلاقیه سیب زمینی بودن و عشق واقعی تموم میشه.





یک فیلم عاشقی به روایت هندی:

دوتا پسر سر یک دختر دارن دعوا میکنند و هم دیگرو رو جر میدن که یک دختر پاک و نجیب (که معلوم نیست چرا با این پاکی به دوتا پسر پا داده)داره گریه میکنه و میگه تورخدا بس کنین که یکی از پسر متوجه خال توی دماغ اون یکی پسره میشه و داد میزنهدادش

اونم خال توی دماغ او یکی رو میبینه و با چشمی گریان داداششو بقل میکنه و میگه باورم نمیشه بعد از این همه سال پیدات کردم.

در این زمان یک پیر زن کور وارد صحنه میشه و میفته زمین و سرش به سنگی میخوره و بیناییشو بدست میاره و یهو داد میزنه:بچه های گلم، توی این نقطه حساسه که دو پسر و دختره همه میگن مامان! و همگی میفهمن که خواهر برادرن....این فیلم این پیام اخلاقی رو به ما میده که دعوا کردن سر دختر خوب نیست و از این جور حرفا

نوشته شده در شنبه 89/6/27ساعت 4:46 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

این است جهانی که در آن زندگی می کنیم
ساختمانهای عریض تروخلق وخوی تنگ ترداریم
بزرگراههای وسیع تر و دیدگاههای باریک تر داریم
بیشتر خرج می کنیم اما کمتر لذت می بریم
بیشتر می خریم اما کمتر داریم
خانه های بزرگ تر اما خانواده های کوچکتر داریم
رفاه بیشتر اما وقت کمتر
درجات تحصیلی بالاتر اما احساس مشترک کمتر
دانش بیشتراما قدرت تشخیص کمتر
متخصصین بیشتر اما مشکلات افزونتر
داروی بیشتر اما سلامتی کمتر داریم
بی مهابا خرج می کنیم کم می خندیم تند میرانیم سریع به اوج عصبانیت می رسیم
تا دیر وقت بیدارمی مانیم خسته از خواب بر می خیزیم کم مطالعه می کنیم زیاد تلویزیون تماشا می کنیم
و به ندرت دل به عبادت می سپاریم
به دارایی های خود افزوده ایم درحالی که ازارزش های خود کاسته ایم
بسیار زیاد حرف می زنیم به ندرت عشق می ورزیم و بسیاردروغ می گوییم
آموخته ایم که چگونه یک زندگی را بسازیم اما نیاموخته ایم که چگونه آن را حفظ کنیم
سالیان را به زندگی افزوده ایم اما به سالها زندگی نبخشیده ایم
همه راههای رفت و برگشت به کره ماه را پیموده ایم
اما درگذر از عرض خیابان برای ایجاد رابطه با همسایه جدید دچار مشکل هستیم
جهان بیرون را فتح کرده ایم اما جهان درون را نه
بزرگترین کارها را به انجام رسانده ایم اما بهترین کارها را نه
از آلودگی هوا کاسته ایم اما برآلودگی روح افزوده ایم
اتم را شکافته ایم اما تعصب مان را نه
بیشتر نوشته ایم اما کمترآموخته ایم
بیشترطرح داده ایم اما کمتر به پایان برده ایم
آموخته ایم بشتابیم اما نیاموخته ایم صبرکنیم
ثروت های بیشتر اما معنویت کمتر داریم
آذوقه بیشتر و رضایت کمتر
آشنایان بیشتر و دوستان کمتر
تلاش بیشتر و موفقیت کمترداریم
رایانه های بیشتری ساخته ایم تا اطلاعات فراوان تری گردآوریم و بیش از همه انتشار دهیم
اما ارتباطات کمتری داریم
از نظر کمیت افزونی داشتیم و از لحاظ کیفیت رو به نقصان گذاشتیم
زمان ما زمانه غذاهای آماده و دیرهضم است
مردان هیکل مند اما شخصیت های زبون
سودآوری بیش ازحد و ارتباطات کم مایه
این زمان زمان صلح جهانی و جنگ خانگی است
فراغت بیشتر و تفریح کمتر
تنوع بیشترمواد غذایی اما مواد مغذی کمتر
این روزها روزکسب درآمد از دو محل
روزهای سفرهای پرشتاب
حوله و دستمال های یک بار مصرف
اخلاقیات فراموش شده توقف های یکشنبه و قرص هاست
قرص هایی با هرگونه اثر شادی آفرین آرامش بخش و مرگ آور
اکنون زمانه ای است که بر پرده نمایش نقش های فراوان است
اما در نهانخانه چیزی نیست
اما بکوش
معمولا مردمان بی انصاف و خود محور هستند
به هر حال آنان را ببخش
اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهانی و خود خواهانه متهم می کنند
به هر حال مهربان باش
اگرموفق باشی دوستان دروغین بسیار ودشمنان راستین بیشماری خواهی داشت
به هرحال موفق باش
اگر شریف و صادق باشی فریبت خواهند داد
به هر حال شریف و صادق باش
آنچه را که سالیان دراز صرف ساختنش کرده ای یک نفرمی تواند یک شبه ویران سازد
به هر حال سازنده باش
اگر به آرامش و شادکامی برسی بر تو حسد خواهند ورزید
به هرحال شادمان باش
کارهای نیک امروزت را چه زود فردا فراموش می کنند
به هر حال نیکوکار باش
بهترین چیزهایی را که به دست آورده ای به دنیا ببخش حتی اگرکم باشد
به هرحال بخشنده باش
و درتحلیل نهایی درخواهی یافت آنچه بوده هست بین تو و خدای تو بوده
به هر حال نه بین تو و دیگران

نوشته شده در شنبه 89/6/27ساعت 4:41 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

کولتون : انسانها با دو چشم و یک زبان به دنیا می آیند تا دو برابر آنچه می گویند ببینند ، ولی از طرز سلوکشان این طور استنباط می شود که آنه با دو زبان و یک چشم تولد یافته اند ، زیرا همان افرادی که کمتر دیده اند بیشتر حرف می زنند و آنهاییکه هیچ ندیده اند ، درباره همه چیز اظهار نظر می کنند .

نوشته شده در شنبه 89/6/27ساعت 4:37 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

عشق عشق یعنی خلوت و راز و نیاز
عشق یعنی محبت و سوز و گداز
عشق یعنی سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی نغمه ای از روی ناز
عشق یعنی کوی ایمان و امید
عشق یعنی یک بغل یاس سپید
عشق یعنی یک ترنم از یه یار
عشق یعنی سبزی باغ و بهار
عشق یعنی لحظه دیدار یار
عشق یعنی انتهای انتظار
عشق یعنی وعده بوس و کنار
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار
عشق یعنی حس نرم اطلسی
عشق یعنی با خدا در بی کسی
عشق یعنی همکلام بی صدا
عشق یعنی بی نهایت تا خدا
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در اویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن
عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست
عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه
عشق یعنی یک تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر
عشق یعنی از رضایش عمر گیر
عشق یعنی زندگی را بندگی
عشق یعنی بندگ آزادگی
نوشته شده در شنبه 89/6/27ساعت 4:22 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود، و با ارزش، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده.
من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم، چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت، همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش، به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم.
در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و روزنامه می‌مونه، یک اطمینان برات درست می‌کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه می‌تونم شام دعوتش کنم اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی اینکارو می‌کنم حتی اگر هرچقدراون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تونیست که این آدم مال منه، و هر لحظه فکرمیکنی که خوب اینکه تعهدی نداره میتونه به راحتی دل بکنه و بره مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می‌کنی و همیشه ولع داری که تا جاییکه ممکنه ازش لذت ببری شاید فردا دیگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه! این تفاوت عشق و ازدواجه!
نوشته شده در شنبه 89/6/27ساعت 4:22 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد

شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد

چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر
...به راحتی کسی از راه ناگهان برسد

رها کنی برود از دلت جدا باشد
به او که دوست ترش داشته ، به آن برسد

رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد

گلایه ای نکنی ،بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که ......نه نفرین نمی کنم نکند
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد

خداکند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
نوشته شده در شنبه 89/6/27ساعت 4:19 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

I Destroy My FLower you I do not Destroy
I you Worse
Stop relying on my shoulder
S time to go go
Go too Sulky
Go Go even Thoreau
Gods Not Deposit
Abandon me with refractory
Now do not you gonna Sorry
Cannot tell me you do not like me
Why let alone ask
Im slowly with sentence
Go Forever
Does not count if you say Why me
Why your eyes baronial s
Wanted again tolerate Fetch
Again whether that was routed Bring
So when the letter fell to work with you do not post anymore


نوشته شده در شنبه 89/6/27ساعت 4:18 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

.....................................................................................................................................................

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/6/17ساعت 4:6 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

migan ashegha eshgheshoon ro ghashan mibinan
in dafe k didamet khilii ziba shode budi
nemidoonam to harcdafedai ziba tar mishi
ya man ashegh tar ?
..................................................................................................................

baraye koshtan ye karande ye gheychi kafi ast
lazem nist ono to ghalbesh foro kini
balasho k bechini ......
ghosh kon ye nafar ...................oontaraf panjereye baste
toro mikhandeh va nasim

................................................................................................................

yalda yani yademan bashad k :
zendegi anghadr kotah ast k
yek daghigheh bishtar ba ham budan ra
bayad jashn gereft.
................................................................................................................

hamishe raftan residan nist
ama baraye residan bayad raft
dar bonbast rah aseman baz ast
pas
parvaz ra biamoozim
.................................................................................................................


delbandam ,mara beboos ba bogzar az ham joda shavim
zamani k piri , cheragh royahaye mara khamoosh mikonad
an boose hanooz ghalb va roham
ra roshann neghah khahad dasht
.................................................................................................................


laye in pardeh ye avikhte ra mikavad ta to ra daryabad
noor khorshid az manze por mehr khoda amade ast
lab dargah to dar yek ghadami mimanad...........
ghalb in panjere az dast ghame parde
be tang amade ast parde ra bardarim
del in panjere ra baz konim
..............................................................................................................

na az khakam , na az badam , na dar bandam
na an liylatarin majnoon
nashirinam , na farhadam
faghat mesle to ghamginam , agar abi tar az abam
agar hamzade aftabam , bedone to che birangam
bedone to che birangam , bedone to che bitabam
ey k door az mani va ghal mani , ba khabar bash
donyaye mani
.................................................................................................................


anan k rang paridegi paiz ra dust nadarand
namidanand paiz haman baharist
k ashegh shode ast .

..................................................................................................................


paiz ra dus daram                chon fasle ghame
gham rocdust daram                 chon ashke dele
ashko dus daram               chom shahe dele
delo dus daram                  chom mohebat ra b man amokht
mohebat ro dust daram chon dus ra bi anke bedanam chera?
                        duset daram     

 

 


نوشته شده در یکشنبه 89/6/14ساعت 4:56 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

بهترین سیاست صداقت است ( سروانتس )

خنده در ورای خود رازها در سینه دارد ( ارد بزرگ )

بدبختی می تواند به ما بیاموزد که خوشبخت باشیم ( ژول رومن )

شوخی طبعی هنر است

ازرش پیمان شکن به اندازه ی کفن هم نیست ( ارد بزرگ )

پیوندمان را با یادآوری سرشت نیکمان نیرومند تر بسازیم ( ارد بزرگ )

برای انکه در زندگی دچار لغزش نشوی همواره قلب خود را پاک نگه دار ( کارلایل )

شور و هیجان داشته باش . اما هرگز عقل و منطق را کنار مگذار ( لخ والسا )

بسیاری به خاطر برایند هنجارهای درونی شان بین نمای سپید و پاکی در اشتباهند ( ارد بزرگ )

امید جزئی از خوش بختی است ( ژوبر )


تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

احمق ترین ادم های روی زمین کسانی هستند که مدام برای خطاهای شان دلیل می ترشاند و بهانه می اورند

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید
انچه در انسان بزرگ است این است که او پل است نه غایت ( فردریش نیچه )


تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

دانش را می اموزی اما خرد ، برایند اندیشه و اموخته ی ماست ( ارد بزرگ )


تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

یک مادر خوب به صد استاد و اموزگار می ارزد ( ژرژ هربت )

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

انکه تخم بدی را می فشاند ، بدون شک همه محصول ان را درو می کند ( دموتسن )


تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید


نوشته شده در جمعه 89/6/12ساعت 4:8 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

   1   2   3      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت