سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ERFME 24

یه روز بهم گفت : می خوام باهات دوست بشم آخه می دونی؟
من اینجا خیلی تنهام.
بهش لبخند زودم و گفتم:آره می دونم فکرخوبیه من هم خیلی تنهام.
یه روز دیگه بهم گفت:می خوام تاابدباهات بمونم آخه می دونی؟
من اینجا خیلی تنهام.
بهش لبخند زودم و گفتم : آره می دونم فکر خوبیه
من هم خیلی تنهام .
یه روز دیگه گفت: می خوام برم یه جای دور
جایی که هیچ مزاحمی نباشه
بعد که همه چی رو به راه شد تو هم بیا آخه می دونی ؟
من اونجا خیلی تنهام.
بهش لبخند زدم گفتم :آره می دونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام.
یه روز تونا مه اش نوشت : من اینجا دوست پیدا کردم آخه می دونی؟
من اینجا خیلی تنهام.
برای یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم :اره می دونم فکر خوبیه
من هم خیلی تنهام.
حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم
و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه این که که نمی دونه
من هنوز هم خیلی تنهام.

نوشته شده در پنج شنبه 89/5/7ساعت 4:43 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت