سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ERFME 24

معلم، شاگرد را صدا زد تا انشاء‌اش را درباره علم بهتر
است یا ثروت بخواند. پسر با صدایی لرزان گفت:
ننوشتیم آقا..! پس از تنبیه شدن با خط کش چوبی، او
در گوشه کلاس ایستاده بود و در حالی که دست‌های
قرمز و باد کرده‌اش را به هم می‌مالید، زیر لب می‌گفت)
آری! ثروت بهتر است چون می‌توانستم دفتری بخرم و
بنویسم
نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 6:9 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

از کجا آمد ه ای ؟که چنین نمناکی! زیر باران بودی؟ای خیال ابدی! بی تو من تنهایم،تو چرا غمگینی؟ من اگر می گریم،ترس فردا دارم ترس بی تو ماندن،تو چرا می گریی؟ ای صدای قدمت،نبض دلتنگی من من اگر دلتنگم،تو چرا تنهایی؟
نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 6:8 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

من اسیر واژه محبتم ، خالی از کینه دل و حسادتم ،
عاشق دست های با رفاقتم ، زندگی اینجوری داده عادتم .



خستگی من از رودها نیست ، خستگی من از ماهی هایی است
که به زیبایی دریاها نمی اندیشند ، پس ای دوست زیبانگر باش

آنچه که هستی هدیه ی خداوند به توست
و آنچه که می شوی هدیه تو به خداوند است ،
پس بی نظیر باشد .


نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 6:8 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

حالمان بد نیست غم کم می‌خوریم کم که نه هرروز کم کم می‌خوریم آب می‌خواهم سرابم می‌دهند عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند خود نمی‌دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی آفتاب؟ خنجری بر قلب بیمارم زدند بیگناهی بودم و دارم زدند سنگ را بستند و سنگ آزاد شد یک شب داد آمد و بیداد شد عشق آخر تیشه زد بر ریشه‌ام تیشه زد بر ریشه اندیشه‌ام عشق اگر این است مرتد می شوم خوب اگر این است من بد می شوم ...


نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 6:7 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

گور بابای عینک
عاشق تر از همه ما
موش کوری ست
که زیبایی جفت اش را
چشم بسته باور می کند .
نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 6:7 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

کاش وقتی زندگی فرصت دهد



گاهی از پروانه ها یادی کنیم



کاش بخشی از زمان خویش را



وقف قسمت کردن شادی کنیم



کاش گاهی در مسیر زندگی



باری از دوش نگاهی کم کنیم



فاصله های میان خویش را



با خطوط دوستی مبهم کنیم



کاش وقتی آرزویی میکنیم



از دل شفاف مان هم رد شود



مرغ آمین هم از آنجا بگذرد



حرف های قلبمان را بشنود
نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 6:7 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

. .. . . . . .*** . . * . . *****
. . . . . . . . . . .** . . **. . . . .*
. . . . . . . . . . ***.*. . *. . . . .*
. . . . . . . . . .****. . . .** . . . ******
. . . . . . . . . ***** . . . . . .**.*. . . . . **
. . . . . . . . .*****. . . . . **. . . . . . *.**
. . . . . . . .*****. . . . . .*. . . . . . *
. . . . . . . .******. . . . .*. . . . . *
. . . . . . . .******* . . .*. . . . .*
. . . . . . . . .*********. . . . . *
. . . . . . . . . .******* . ***
*******. . . . . . . . .**
.*******. . . . . . . . *
. ******. . . . . . . . * *
. .***. . *. . . . . . .**
. . . . . . .*. . . . . *
. . . . .****.*. . . .*
. . . *******. .*. .*
. . .*******. . . *.
. . .*****. . . . *
. . .**. . . . . .*
. . .*. . . . . . **.*
. . . . . . . . . **
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*


نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 6:6 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

آرزویم این است: نتراود اشک از چشم تو هرگز... مگر از شوق زیاد. نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز، و به اندازه هر روز تو عاشق باشی، عاشق آنکه تو را میخواهد و به لبخند تو از خویش رها میگردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت میخواهد

نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 6:6 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم ران است با ریشه چه میکنید؟؟ گیرم که بر سر این بام نشسته درکمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع میزنید با جوجه های نشسته در آشیان چه میکنید؟؟ گیرم که می زنید وگیرم که میبرید گیرم که میکشید بارویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟؟؟
نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 6:5 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

چه میشود گاهی به اتاق تنهایی ام پا بگذاری؟
من دلبسته پاییزم.
دلبسته همان فصلی که هیچ از بهار کم ندارد.
صدایم را بشنو ،
صدایی که به دنبال کلماتی روشن است

نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 6:4 عصر توسط اعتراف های یک ایرانی مسافر نظرات ( ) | |

<   <<   16   17   18      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت